مجموعه شهری میدان اتحاد ملبورن
معمار: لب آرکیتکچر
مکان : ملبورن – استرالیا
در شهر ملبورن استرالیا در سال ۱۹۹۷ یک مسابقه معماری برای طراحی مجموعه شهری و میدان اتحاد آن شهر برگزار شد. محل قرارگیری سایت مجموعه در قلب مرکز تجاری و میان ساختمان های عمومی و اصلی شهر می توانست نیاز مبرم شهر به ساختمانهایی شاخص و نمادین را برطرف سازد.
در سال ۲۰۰۱ میلادی، استرالیا با برگزاری همه پرسی عمومی، از حالت مستعمره خارج شده و به کشوری با ۸ ایالت نسبتا بزرگ تبدیل شد، البته ایالت های آن به طور نسبی دارای خودمختاری هستند و از طرفی تنوع قومی جمعیت این کشور نیز به رسمیت شناخته شده است و در مسابقه طراحی میدان اتحاد، نخستین باری بود که از معماران خواسته می شد تا تنوع قومی و هویت ملی استرالیا را بر پایه پیچیدگی و گوناگونی اقلیتهای قومی و نژادی ارائه کنند. گروه لب آرکیتکچر به مدیریت پیتر دیویدسون و دونالد بیتز برنده این مسابقه طراحی شدند.
میدان اتحاد ملبورن
میدان اتحاد در میان مجموعه ای از برج ها و آسمان خراش های مدرن شهر ملبورن و در کنار کلیساهای قرن نوزدهم، ایستگاه راه آهن و در مجاورت رودخانه یارا قرار دارد.
گروه لب آرکیتکچرا پس از موفقیت در مسابقه دفتر خود را به شهر ملبورن منتقل کرد و به سرعت مشغول کار شد. از آنجا که سایت پروژه در قسمت هایی بر روی خطوط راه آهن در حال بهره برداری بین شمال و جنوب واقع می شد، طراحی آن دارای پیچیدگی بسیار زیادی بود و همین پیچیدگی و راه حل ارائه شده باعث تحسین همگان شد.
این پروژه با مساحتی در حدود ۵۵۰۰۰ متر مربع، گالری های استرالیا مرکز تصاویر متحرک استرالیا سینماها، استودیوها، ادارات، استودیوهای ضبط شبکه رادیو و تلویزیون سراسری ، باغ زمستانی و فضاهای نمایشی و … را در بر می گرفت. مغازه ها، کافه ها و رستوران ها نیز کاربری های تجاری مجموعه محسوب می شوند و نقطه کلیدی پروژه که عناصر متمایز را گرد هم می آورد، یک میدان عمومی جدید و چند عملکردی بود که فعالیت های متنوعی از تظاهرات سیاسی و کنسرت های موسیقی تا مراسم دولتی را در خود جای می دهد.
میدان اتحاد شباهت بسیاری با پروژه بندر یوکوهاما اثر فرشید موسوی و الخاندرو زائرو پولو دارد. با این تفاوت که در آن از ماسه سنگ به جای الوار استفاده شده تا سطوحی پیوسته با هندسه ای پیچیده را خلق کند. پیتر دیویدسون، پروژه بندر یوکوهاما را بسیار تحسین می کند ولی معتقد است که محصول نهایی نتوانسته به طور کامل متدولوژی طرح را منعکس کند. جرمی ملویس در راستای ایجاد یک مجموعه فرهنگی در ملبورن با همکاری استودیوی معماری لب و بیتس اسمارت به دنبال مجموعه ای فرهنگی بود، که نه تنها پاسخگوی نیاز پنهان استرالیا باشد، بلکه با فرم و ظاهر کلی شهر نیز در آمیزد.
مجموعه به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم می شود و کیفیت پوسته درونی و بیرونی برای تحمل وزن بخش هایی از کل ساختار مناسب است. بخش شمالی به طرف شمال شهر گشوده می شود و شکل یک خیابان درونی را می گیرد که کافه ها و مغازه ها در آن قرار دارند.
در این بخش سطوح شیشه ای مستقیما بر روی سازه پوسته بیرونی قرار دارند و سطح درونی دوجداره نیز باعث عایق بودن هوای محیط می شود. بخش جنوبی که از سه جناح در محاصره ساختمان ها قرار دارد، نیز فضای انعطاف پذیری را ایجاد نموده که پوسته بیرونی آن به صورت دوجداره طراحی و ساخته شده و این در حالی است که پوسته درونی تاشده تا با هندسه پیچیده داخلی مطابقت پیدا کند.
طراحی داخلی بنای میدان اتحاد ملبورن
در داخل بنا نیز ستون های شیب دار و پله های برفی زاویه دار، طراحی های زاها حدید و تجربه مشارکت گروه معماری لب آرکیتکچر با او را تداعی می کنند. از طرفی نوارهای پر پیچ و خم پنجره ها و نورپردازی فضاهای داخلی نیز، موزه لیبسکیند در برلین را تداعی می کند. البته این مسأله چندان تعجب آور نیست، دونالد بیتز زمانی که لیبسکیند پروژه برلین را طراحی می کرد در دفتر وی فعالیت می کرد. خصوصا پرسپکتیو اوج گرفته یک راه پله فرعی که بین پوسته ساختمان و دیواره های گالری قرار گرفته، فرم پله های یکی از پروژه های قبلی لیبسکیند را تکرار می کند
طراحی جزئیات و منحنی های سازه ای
صرف نظر از شرایط سایت، میدان اتحاد برای هماهنگ شدن با بافت شهری طراحی شده و به گونه ای، تفسیری دوباره از راههای ارتباطی شهر ملبورن است که هم شهر و هم گسترش میدان اتحاد منجر به غنای فضای ایجادشده می شوند، به این دلیل که کاربری ها و فرم های مختلف علی رغم تفاوت های ظاهری با یکدیگر پیوند می خورند
دیویدسون با اشاره به منحنی های بنا و دیدهایی که از میان آنها به خیابان ها ایجاد می شود، به رابطه های موجود با شهر اشاره کرده و می گوید: این پیوستگی است که ساختمان های اصلی مجموعه را با هم مرتبط می سازد و در راههای ارتباطی شهر فرو می رود. میدان این پروژه همانند فرمی ترکیبی است که علاوه بر دربر گرفتن فضاهای مختلف به عنوان فضایی پیچیده مطرح است.
برای جدا کردن سطح میدان از سنگفرش اطراف شهرهای سطح میدان، تراس ها، پله ها، حصارها و فضاهای نشستن با نوعی سنگ به نام کیمبر سنگفرش شده است.
تنوع رنگ سنگ ها که از قرمز، نارنجی، زرد و صورتی تا بنفش و ارغوانی و خاکستری برای مشخص کردن مسیرها بوده است. نتیجه تمامی این ملاحظات بنایی عجیب است که جمعیت زیادی را به خود جلب کرده است.
درون میدان یک آتریوم است که ساختمانی سرپوشیده و شیشه ای است و دارای یک آمفی تئاتر با دیوارهای شیشه ای در قسمت جنوبی است. ساختار فوق العاده این ساختمان هندسه ای فراکتال دارد، که به خنک کردن هوای درون کمک می کند. لابی یک مکعب شیشه ای خنک است، که ساختارش شبیه تنه درختی است که به سرعت و پس از لحظه انفجار یخ زده و محلولی چسبناک آن را نگه می دارد. آتریوم با یک فضای داخلی کاملا باز و وسیع که ۱۹ متر ارتفاع دارد و شامل گالری های شیشه ای است میدانی سرپوشیده را ایجاد می کند.
در این پروژه تعداد محدودی قاب غیر یکنواخت گسترش یافته که سازه ای یکپارچه را ایجاد می کنند. قسمت جنوبی آتریوم در سطح پایین تر از بقیه ساختمان قرار می گیرد و به این ترتیب این قسمت با تدابیر آکوستیکی طوری طراحی شده که برای تئاترها و کنسرت های نه چندان بزرگ مناسب به نظر می آید.
زیر لابی پانل های بتونی مارپیچ قرار دارند که سطح را افزایش می دهد. در شب هوای خنک از میان این فرم پر پیچ و خم رد می شود، به این ترتیب این دیوار مانند یک خنک کننده عظیم عمل می کند.
سیستم نمای ساختمان
سیستم نمای ساختمان یک درک جدید از هندسه سطح ایجاد می کند و به ساختمان های این میدان اجازه می دهد که از یکدیگر متمایز شوند. در عین حال همزمان پیوستگی کلی ای در سراسر سایت بین آنها وجود دارد. در این کار سه نوع مصالح پوششی وجود دارد: سنگریزه، روی و شیشه که در یک شبکه مثلثی ثابت شده اند. این شبکه از پنج مثلث مشابه برای ساختن مثلث دیگری که شبیه مثلث های کوچک است استفاده می کند، ولی در یک مقیاس بزرگ تر مثل یک پائل. هر پنج پانل (با همان مدل هندسی قبلی) به یکدیگر متصل شده و یک مثلث بزرگتر و مشابه می سازد، که مگاپانل نام دارد و در قاب های سازه ای برای ایجاد یک نمای قابل مشاهده جای می گیرند. آنچه که در این شبکه منحصر به فرد می نماید استقلال پانل های بزرگتر از لحاظ شکلی از مثلث های اولیه به وجود آورنده آن است.
این مجموعه مجموعه ای از هندسه فراکتال است، که به گونه ای طعنه آمیز جوابگوی نیازهای محلی (مرکز شهر ملبورن) است. دیویدسون می گوید: آنچه که ما به آن علاقه مند بودیم پیدا کردن فرم کلی و واقعی شهر به جای هندسه مدرن و فرمال بود.
آنها به جای پیروی از شبکه خطی مرکز شهر به گسترش ارتباط با خیابان توجه کردند و شیکه پاساژها و کوچه ها با هندسه ای فراکتال در هم بافته شدند. این نماهای فراکتال با نور و سایه بازی می کند. پانل های به کار رفته در نما در فرمی شبیه به خود تکرار می شوند و می توانند به گونه ای کاملا پویا عمل کنند. ساختمان های اطراف مجموعه و مخصوصا امکانات فضاهای فرهنگی و تجاری به فعالینی دلالت دارد، که مستقیما با شبکه فرمال و رسمی و قراردادی شهر به مبارزه می پردازد.
منبع : پلان معماری